«دریا»
بانوی من رها کن خود را
بگذار تلاطم دریا با تو یکی شود
بگذار ارامش دریا تورا با خود ببرد
بانو رها شو رهایی برای توست
دریارا ببین رها شده،ابی ابی زلال زلال
خیره به ان چشمانت به ناکجا اباد کشیده میشود
به خدا
خدا را میبینی در دریا...ارام و گاهی مواج و
زلال و شفاف..
بانوی من رها کن خود را
بگذار تلاطم دریا با تو یکی شود
بگذار ارامش دریا تورا با خود ببرد
بانو رها شو رهایی برای توست
دریارا ببین رها شده،ابی ابی زلال زلال
خیره به ان چشمانت به ناکجا اباد کشیده میشود
به خدا
خدا را میبینی در دریا...ارام و گاهی مواج و
زلال و شفاف..