((خواهی برو خواهی بمان))


((خواهی برو خواهی بمان))

وقتی که گشتیم آشنا مهری نکردی جز جفا آخر چرا ای بی وفا ننموده ای لطفی بما اکنون تو ای نا مهربان خواهی بروخواهی بمان گفتم شوی آرام جان گردم کنارت شادمان راندی مرا از آشیان آتششاعر:علی اصغر تقی پور تمیجانی


وقتی که گشتیم آشنا
مهری نکردی جز جفا
آخر چرا ای بی وفا
ننموده ای لطفی بما

اکنون تو ای نا مهربان
خواهی بروخواهی بمان

گفتم شوی آرام جان
گردم کنارت شادمان
راندی مرا از آشیان
آتش فکندی جان مان

هستم کنون من نیمه جان
خواهی برو خواهی بمان

دیدی که شیدایت شدم
در شهر رسوایت شدم
سرگشته صحرایت شدم
افتاده در پایت شدم

گشتم که رسوای جهان
خواهی برو خواهی بمان

مست ازدوچشمانت شدم
از دیده گریانت شدم
در عشق حیرانت شدم
یک عمر قربانت شدم

بین سیل اشکم شد روان
خواهی برو خواهی بمان

آخر چرا سلطان من
بشکسته ای پیمان من
ای درد هم درمان من
آتش زدی بر جان من

اکنون شدی آفت به جان
خواهی برو خواهی بمان

نازت خریدم من به جان
هر ناز کردی بهر مان
در روز شب یا هر زمان
ببریده ای کز من امان

نا شاد هستی هم چنان
خواهی برو خواهی بمان

در دام خود کردی اسیر
بستی ز مژگانت به تیر
ازجان مرا کردی تو سیر
ازغصّه ات گشتم چوپیر

پیرم کنون نی نو جوان
خواهی برو خواهی بمان

از غصّه ات پژمرده ام
از درد جان آزرده ام
ازبسکه من غم خورده ام
بنگر چنین افسرده ام

نالم همی از درد جان
خواهی برو خواهی بمان

از بس که رنجاندی مرا
بر درد گشتم مبتلا
پر کن ز لطفت ساقیا
از بهر من پیمانه را

بینی مرا بی آشیان
خواهی بروخواهی بمان

سازی زدی رقصیده ام
از وحشتت لرزیده ام
دادی زدی ترسیده ام
دل کز تو من ببریده ام

از نزدم، ای نا مهربان
خواهی بروخواهی بمان

ای عشق بی فرجام من
بردی ز خاطر نام من
روزم بشد چون شام من
تلخ است زجورت کام من

دیگر نماند از من نشان
خواهی بروخواهی بمان

بر نقشه ات پرداختی
آتش به جان انداختی
با این دلم کی ساختی
درد مرا نشناختی

کردی بهارم چون(خزان)
خواهی برو خواهی بمان

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


دانلود آهنگ خاص و بی نظیر اجتماعی سارینا از شاهین نجفی