شدم مثل گلدان بی گل ترک خورده ام
که افتاده ام کنج خلوت وافسرده ام
یکی نیست سفال شکسته که گنگوکند
لگد میزنند بردلم، له شده شدم ، خرده ام
کلافی شدم ، خودتنیده وسردرگمم
که اززهرعشق غصه هارا به دل برده ام
چه گویم ازاین روزگار پرازکینه ها
خودم رابه دریای آشفته بسپرده ام
کنم استغاثه ، اجابت شودحال من
چوآن مرغ پرکنده، مغلوب آزرده ام
چنان خیره گشته نگاهم به اعماق دور
چرادربهاران خس وخاروپژمرده ام
دگربس کنید ازمصیبت وزندان عشق
رهاکی شوم ، من درآغوش خود مرده ام
s@rv
گنگو اصطلاحی بمعنای همان بندزدن به چینی ترک خورده است
که افتاده ام کنج خلوت وافسرده ام
یکی نیست سفال شکسته که گنگوکند
لگد میزنند بردلم، له شده شدم ، خرده ام
کلافی شدم ، خودتنیده وسردرگمم
که اززهرعشق غصه هارا به دل برده ام
چه گویم ازاین روزگار پرازکینه ها
خودم رابه دریای آشفته بسپرده ام
کنم استغاثه ، اجابت شودحال من
چوآن مرغ پرکنده، مغلوب آزرده ام
چنان خیره گشته نگاهم به اعماق دور
چرادربهاران خس وخاروپژمرده ام
دگربس کنید ازمصیبت وزندان عشق
رهاکی شوم ، من درآغوش خود مرده ام
s@rv
گنگو اصطلاحی بمعنای همان بندزدن به چینی ترک خورده است