امشب از خالق عشق میخواهم،
هدیهی مهربانیت را آرامشی سازد،
به لطافت نسیم سپیده!
که چو چشم بر هم نهی،
خستگیهای روز،
در امتداد راه رویای شبانهات،
قربانی شوند و در بسترت،
بیوقفه با فرشتهی عطوفت و مهر، همآغوش شوی...❤️
پس اینک از عمق جانم،
مینویسمت و میخوانم!
که مبارک باد نگاه مهربان خدا،
شباهنگام در رویای کسی که هماره،
در مسیر حیات،
سودای محبت به دل دارد.
آسوده بخواب دلبندم،
سپیده بسی نزدیک است.
آسوده بخواب که پرستوها را سپردهام،
با ترنم لطیف بالهایشان،
سحرگاهان برایت غزلی از عشق سازند.
آفتاب را گفتهام که در چشم انداز فلق،
پلک زیبای خفتهات را نوازش کند.
ز بلبلان خواستم که با صدای چهچهشان
سودای بیداری را در حیاتی نو،
ارزانی وجودت کنند.
آسوده بخواب مهربانم که تو شایستهی بهترینی????❤️????????
بهروز روزبه، سی اردیبهشت نود و نه
هدیهی مهربانیت را آرامشی سازد،
به لطافت نسیم سپیده!
که چو چشم بر هم نهی،
خستگیهای روز،
در امتداد راه رویای شبانهات،
قربانی شوند و در بسترت،
بیوقفه با فرشتهی عطوفت و مهر، همآغوش شوی...❤️
پس اینک از عمق جانم،
مینویسمت و میخوانم!
که مبارک باد نگاه مهربان خدا،
شباهنگام در رویای کسی که هماره،
در مسیر حیات،
سودای محبت به دل دارد.
آسوده بخواب دلبندم،
سپیده بسی نزدیک است.
آسوده بخواب که پرستوها را سپردهام،
با ترنم لطیف بالهایشان،
سحرگاهان برایت غزلی از عشق سازند.
آفتاب را گفتهام که در چشم انداز فلق،
پلک زیبای خفتهات را نوازش کند.
ز بلبلان خواستم که با صدای چهچهشان
سودای بیداری را در حیاتی نو،
ارزانی وجودت کنند.
آسوده بخواب مهربانم که تو شایستهی بهترینی????❤️????????
بهروز روزبه، سی اردیبهشت نود و نه