من مِسم نزد تو و جانا مُطلای منی
ساحلی تنها و دورم موج دریای منی
عاشقی کردم در این ساحل در آغوشم بیا
دست وا کن در بغل بنشین ، تو لیلای منی
یوسف شعرم به کنعان بر نمی گردد که تو
نیل در آغوش این مصری ، زلیخای منی
این غزل معنا نمی شد بی غزال چشم تو
عشق من دنیای من هر لحظه معنای منی
بوی عطر عاشقی می پیچد اندر کوی دل
گنگ و ماتم نیستی ! حل معمای منی
شاعری بی چشم تو معنا ندارد نازنین
خنده بر لب زن ، بمان ، امید شعرای منی
محمد_عسکری