ـــــــــنون القم= سوگند به قلمــــــــــــــــــــــــ
توبگوازحسادت ترا به قلب حسودت
بجز خوردن حسرت ترا چه سودت
حسادت کندت همچون آب شمع ترا
گویی که ترا یکی به سوهان بسودت
ازآن بگویم که چه کرده با قد رعنات
حسودی چون نون کرده قد عمودت
دانم نکنی باوروآن درتونمی گنجد
کآن به حقیقت اینچنین کرده خمودت
گویند گرحسودی هرگز نیاسودی
تن تو که نیآسود بپوسد تاروپودت
به سرطان می ماند اگرریشه کند
ناگهان بپیچد به ریشه وتاروجودت
وای ازحسد فریاد ازآتش حسد
حسد بورزی بلرزد بود ونبودت
با حسد خود را فقط سوزانی
بنگر که به آسمان رسیده دودت
خدا با بخشیدن شد خداوند
آن کورکند خوی بخشش وجودت
این زمین وسما صنع خدا
چه حسادت فخرست گنبد کبودت
صمد درگمان برود آسمان
مرگ زیرخاک ترا اوج صعودت
ـــــــــپایانـــــــــباقی بقای شماــــــــــــــــــ
توبگوازحسادت ترا به قلب حسودت
بجز خوردن حسرت ترا چه سودت
حسادت کندت همچون آب شمع ترا
گویی که ترا یکی به سوهان بسودت
ازآن بگویم که چه کرده با قد رعنات
حسودی چون نون کرده قد عمودت
دانم نکنی باوروآن درتونمی گنجد
کآن به حقیقت اینچنین کرده خمودت
گویند گرحسودی هرگز نیاسودی
تن تو که نیآسود بپوسد تاروپودت
به سرطان می ماند اگرریشه کند
ناگهان بپیچد به ریشه وتاروجودت
وای ازحسد فریاد ازآتش حسد
حسد بورزی بلرزد بود ونبودت
با حسد خود را فقط سوزانی
بنگر که به آسمان رسیده دودت
خدا با بخشیدن شد خداوند
آن کورکند خوی بخشش وجودت
این زمین وسما صنع خدا
چه حسادت فخرست گنبد کبودت
صمد درگمان برود آسمان
مرگ زیرخاک ترا اوج صعودت
ـــــــــپایانـــــــــباقی بقای شماــــــــــــــــــ