عنوان: مست و خراب
شاعر: بابک قدمی واریانی "ققنوس"
من مست و خراب امده ام بهر و وصالت
تو در بر من هستی و من کنج خیالت
درگوشه ذهنت به منی همچویک مجنون
در فکر و توهم که رسیدی به جمالت؟
گویم به خود مجنون، فیضی طلبی کن
تا لیلی تواند که دهد فیض حلالت
هرچند زمجنون، خواهی که دهد گوش
بر حرف پراز حکمت و لبریز ز کمالت
در عالم هستی که دران پنج حواس است
لیلی وشی، مجنون طلبی عین محالت
آنجا که حکیم رای بر فوت یکی داد
بی شک دگری هم زعشق، رفت به ضلالت
آن محفل خالی که دران عشق نباشد
قدمی رو به چه اری، بجز ذهن ملالت
دهم اسفند ماه یکهزاروسیصدونودونه
یکشنبه ساعت ۲۳:۴۰ دقیقه
دلتان روشن، محفلتان گرم
شاعر: بابک قدمی واریانی "ققنوس"
من مست و خراب امده ام بهر و وصالت
تو در بر من هستی و من کنج خیالت
درگوشه ذهنت به منی همچویک مجنون
در فکر و توهم که رسیدی به جمالت؟
گویم به خود مجنون، فیضی طلبی کن
تا لیلی تواند که دهد فیض حلالت
هرچند زمجنون، خواهی که دهد گوش
بر حرف پراز حکمت و لبریز ز کمالت
در عالم هستی که دران پنج حواس است
لیلی وشی، مجنون طلبی عین محالت
آنجا که حکیم رای بر فوت یکی داد
بی شک دگری هم زعشق، رفت به ضلالت
آن محفل خالی که دران عشق نباشد
قدمی رو به چه اری، بجز ذهن ملالت
دهم اسفند ماه یکهزاروسیصدونودونه
یکشنبه ساعت ۲۳:۴۰ دقیقه
دلتان روشن، محفلتان گرم
این سروده به همراه فایل صوتی می باشد جهت شنیدن این فایل بر روی دکمه پخش کلیک کنید یا برای دانلود اینجا کلیک نمائید.