ایستگاه دل نوشته 84


ایستگاه دل نوشته  84

در این روزهای پیری خود را بر لبِ پرتگاهی می بینم در انتظارِ دستی از غیب تا پرتم کند به اعماقِ درّه ی فنا...! ******* در دریای بی رحمِ زندگی ترسم از کوسه نیست! می دانم و می بینم که آرواره هایششاعر:عبدالمجید حیاتی

در این روزهای پیری
خود را
بر لبِ پرتگاهی می بینم
در انتظارِ دستی از غیب
تا پرتم کند
به اعماقِ درّه ی فنا...!

*******

در دریای بی رحمِ زندگی
ترسم از کوسه نیست!
می دانم و می بینم
که آرواره هایش را
بسوی گلویم
نشانه رفته!
هراسم از ارّه ماهی است!
نمی دانم و نمی بینم
پشتِ کدام جلبکِ لرزان
پنهان شده است!

*******

همه ی پس اندازم
یک زیر سیگاریِ سبک
دو نخ سیگارِِ سنگین
و سه پُک نفسِ زخمی است
که به هوای یک لحظه آرامش
دود می شود
و به آسمانِ رویاهایم می رود!

*******

صلیبی را
بر بامِ گنبدِ مسجدی
بکارید
و با بانگِ اذان
ناقوس را
به صدا درآورید
تا همه بدانند
که پیام یکی است!
هدف یکی است!
و افق یکی است!

*******

در کتابخانه ی خصوصی دلم
قفسه ی زنگزده ی سینه ام
میزبانِ کتاب های خطی بسیاری است
پُر از اسرار و خاطره های ناگفته!
روزی اگر نبودم
خاطراتش را بسوزانید
و اسرارش را بمیرانید!



م - ح - فریاد
پائیز نود و نه


ایستگاه دل نوشته  84
این سروده به همراه فایل صوتی می باشد جهت شنیدن این فایل بر روی دکمه پخش کلیک کنید یا برای دانلود اینجا کلیک نمائید.

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


جملات و متن تبریک روز جهانی خلبان به همسرم و عشقم + عکس نوشته و استوری