یادگاری


یادگاری

گاهنــــامه رو به آخر می رود لنگ لنگان می گذارد این قطار واپسین سکوی قرن خــــاطره کوپه کوپه لحظه هایی در گذار گاه را بشمار و بگذر زین مسیر کوچه ملی در مســـیر لاله زار محفل و بازار و کوی وشاعر:محمود طاهری

گاهنــــامه رو به آخر می رود
لنگ لنگان می گذارد این قطار
واپسین سکوی قرن خــــاطره
کوپه کوپه لحظه هایی در گذار

گاه را بشمار و بگذر زین مسیر
کوچه ملی در مســـیر لاله زار
محفل و بازار و کوی و مدرسه
قورخانه ، سنگــلج ، تا پامنار

ورطه ویرانی و اشغال و جنگ
عرصه های انفعــال و کارزار
شاهنامه آخرش بی تابی است
صد سیاوش می نشاند بر شرار

ناتوان از درک آن بیـــراهه ام
در شکاف صخره های بی شمار
خشکرودی پشت دریاهای ژرف
سنگلاخی در نشیــب سبزه زار

شنبه تا آدینه با رنگــــاب عمر
محفل انسی به دنیا برگــــزار
کودکی رفت و جوانی ها گذشت
سر نیــــامد با غم ما انتـــظار

تا نچیـــدیم از نسیــــمای درخت
سرخی گلــگون سیـــب روی یار
چون شرنگی گشت در شهداب عمر
نشـــئه ی پایــــیز در اوج بهـــار

می رود تا بازگـــردد گــاهِ نو
ما و عصری در پس این رهگذار
قرنها بر چرخ دنیا درگذشت
نسل ها با جهل اندر گیر و دار

ما کتاب بایگــــــانی نیستیم
صفحه هامان بسته در زیرغبار
میتوان با هر نفس فریاد زد
نغمه و احساس می آید به کار

تا که برپاییم چونان زنده رود
زنده ایم و پویش ما آشکار
چاره بیچارگی ها زندگیست
چون زمستان رفت آید نوبهار

زندگی تقدیر بی تغیــیر نیست
بر بشر ننگست عمر برده وار
میتوان پیروز بود و خنــده زد
بر خرافـــاتی که مانده یادگار

م.طاهری (پیروز) ۱۴ اسفند ۹۹


حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


پرسشنامه‌های مشاوره توانبخشی ایرانی تدوین و طراحی کنید