laquo;دوستت دارم raquo; 2


 laquo;دوستت دارم raquo; 2

بیکار پاهای خسته؛گوشه ای نشته اند بعید میدانم قسمتی از من باشند نباشند غمی نیست میدانم برایم نخواهد بود شاخه ای که سیبی سرخ کرده دارد در گوشه انتظار...! چشم هایم کلمه هایم و دستهایم حتیشاعر:مهدی حسنلو

بیکار
پاهای خسته؛گوشه ای نشته اند
بعید میدانم قسمتی از من باشند
نباشند غمی نیست
میدانم برایم نخواهد بود
شاخه ای که سیبی سرخ کرده دارد
در گوشه انتظار ...!

چشم هایم کلمه هایم و دستهایم
حتی سرم برای من نیست!

کسی درگوشه ای تاریکم نشسته
فکر می کند به راهی سبز
با کمی چاشنی پاییز
به عروسی که سپید نپوشیده
صورتی می آید
و همه کارگران بیکار؛ بیکار نیستن!
چون دست میزنند با خنده !
برای شب نه شام میدهند
نه موزیک ونه آب !

داماد از ترسش درسرم پنهان نشده!!
آمده التماس پاهایم را میکند
چشم هایم را
کلمه هایم را
عروس رسیده
از دشنام و دشنه پاکم میکند!
....
.....
چشمهای عاشقت؛ لیلا
این پاها را آواره می کند
با لبهایم وکلمه هایم
که چرا
با سر و قلبی که در اختیارم بود
برایت فریاد نکردم !
«دوستت دارم» را
و
ما کارگران بعد از آن ..؟ دیگر
دست نمیزنیم و نمی خندیم !!!


حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


رابطه جنسی زیر دوش آب در حمام با همسر خوب است یا بد؟