رفتی و تو را صدبار،آن شب صدا کردم
گفتم لحظه ای برگرد من خبط و خطا کردم
گوش نسپردی و رفتی تو به بی رحمی
دانستی که من آن شب قصدِ به کجا کردم؟
من از دل و از جانم ای دلبر جانانم
همچون شب پیشینم بر عهد وفا کردم
ای ذکر دعای من گو چیست خطای من
گو بر تو من عاشق چند بار جفا کردم؟!
این بود جواب آن خوبی و محبت یار
یا پاسخ آن جان که بهر تو فدا کردم
صد مشکل پی در پی در راه من آن شب بود
چون دیدن تو آمد من جمله رها کردم
از بی کسی و غم من روی بر تو نیاوردم
من زان همه زیباروی میل به شما کردم
ای یار بترس اکنون از گریه و آهی که
من از دل بشکسته در پیش خدا کردم
گفتم لحظه ای برگرد من خبط و خطا کردم
گوش نسپردی و رفتی تو به بی رحمی
دانستی که من آن شب قصدِ به کجا کردم؟
من از دل و از جانم ای دلبر جانانم
همچون شب پیشینم بر عهد وفا کردم
ای ذکر دعای من گو چیست خطای من
گو بر تو من عاشق چند بار جفا کردم؟!
این بود جواب آن خوبی و محبت یار
یا پاسخ آن جان که بهر تو فدا کردم
صد مشکل پی در پی در راه من آن شب بود
چون دیدن تو آمد من جمله رها کردم
از بی کسی و غم من روی بر تو نیاوردم
من زان همه زیباروی میل به شما کردم
ای یار بترس اکنون از گریه و آهی که
من از دل بشکسته در پیش خدا کردم