گفتم ، یک نفرحال دلم میپرسد
هیچ کس خانه نبود
غیرازمن وآن سایه ی تنهای خودم
من پرازخاطره هایی، که بربادبرفت
اوکابوس چروکیده ی خودرا تماشا میکرد
هردوخاموش ترازفانوسی
که درگوشه ی دیوار ، پت پت میکرد
واژه هامیچرخیددورغزل
وقلم خسته ترازقافیه های واهی
حال، هردوساکت هستیم
خالی ازعشق دروغین وخیال
غرق دربنداسارت گشتیم
s@rv
هیچ کس خانه نبود
غیرازمن وآن سایه ی تنهای خودم
من پرازخاطره هایی، که بربادبرفت
اوکابوس چروکیده ی خودرا تماشا میکرد
هردوخاموش ترازفانوسی
که درگوشه ی دیوار ، پت پت میکرد
واژه هامیچرخیددورغزل
وقلم خسته ترازقافیه های واهی
حال، هردوساکت هستیم
خالی ازعشق دروغین وخیال
غرق دربنداسارت گشتیم
s@rv