حرف و عمل
هرکسی شعر گفته می داند واژه در انحصار شاعر نیست هرکسی که جفنگ میبافد شاعری چیره دست و ماهر نیست لقب و نامهای این دنیا داده بازی همیشه ماها را حاجیان رو به کعبه می گفتند: هرکسی رفته مکه زائر...
هرکسی شعر گفته می داند
واژه در انحصار شاعر نیست
هرکسی که جفنگ میبافد
شاعری چیره دست و ماهر نیست
لقب و نامهای این دنیا
داده بازی همیشه ماها را
حاجیان رو به کعبه می گفتند:
هرکسی رفته مکه زائر نیست
توی صف فکرِ نان شب بودند...
شانه به شانه منتظر بودند...
شاطری با غضب به مردم گفت:
چونه گیری که کارِ شاطر نیست!
حرف هم با عمل فقط خوب است
بی عمل هرج و مرج و آشوب است
عالمی بی عمل اگر باشد!
بهتر از خوک و گاو و قاطر نیست
بین ذهن و دهن چه فرقی هست؟
نقطه ای روی دال افتاده
کار ما نیست داوری کردن
هرکسی بیقِر است, باقر نیست
نکتهٔ آخرم فقط این که
جز خودت به کسی نکن تکیه
هر کسی که دَم از رفاقت زد
روزِ سختی که با تو حاضر نیست
الغرض, این که حرف بسیار است
آن چه کمتر شده فقط کار است
بس کن این حرفهای واهی را
هرکسی با تو نیست, کافر نیست
احمدصیفوری
واژه در انحصار شاعر نیست
هرکسی که جفنگ میبافد
شاعری چیره دست و ماهر نیست
لقب و نامهای این دنیا
داده بازی همیشه ماها را
حاجیان رو به کعبه می گفتند:
هرکسی رفته مکه زائر نیست
توی صف فکرِ نان شب بودند...
شانه به شانه منتظر بودند...
شاطری با غضب به مردم گفت:
چونه گیری که کارِ شاطر نیست!
حرف هم با عمل فقط خوب است
بی عمل هرج و مرج و آشوب است
عالمی بی عمل اگر باشد!
بهتر از خوک و گاو و قاطر نیست
بین ذهن و دهن چه فرقی هست؟
نقطه ای روی دال افتاده
کار ما نیست داوری کردن
هرکسی بیقِر است, باقر نیست
نکتهٔ آخرم فقط این که
جز خودت به کسی نکن تکیه
هر کسی که دَم از رفاقت زد
روزِ سختی که با تو حاضر نیست
الغرض, این که حرف بسیار است
آن چه کمتر شده فقط کار است
بس کن این حرفهای واهی را
هرکسی با تو نیست, کافر نیست
احمدصیفوری