زمستان
زمستان چادرش, بانو به سر کرد به لبخندش زمین سیمین گهر کرد زمستان ناگهان با عشوه ای ناز به جنگل های پاییزی سفر کرد زمستان با ترانه چنگ و آواز به سازش جمعِ مستان را خبر کرد زمستان تور زیبای...
زمستان چادرش, بانو به سر کرد
به لبخندش زمین سیمین گهر کرد
زمستان ناگهان با عشوه ای ناز
به جنگل های پاییزی سفر کرد
زمستان با ترانه چنگ و آواز
به سازش جمعِ مستان را خبر کرد
زمستان تور زیبای سپیدش
به سرکرد و خزان را در به در کرد
زمستان دلبری دارد به هر جا
به عشقش آتشی در دل شَرر کرد
زمستان جامه از جنس حریری
به تن پوشید و بر جانان نظر کرد
زمستان گشته زیبا چون عروسی
به یک نازش شب تیره سحر کرد
زمستان رخت زیبایش به مستی
بپوشید و جهان غرقِ شکر کرد
زمستان چادرش, بانو به سر کرد
به لبخندش زمین سیمین گهر کرد
زمستان ناگهان با عشوه ای ناز
به جنگل های پاییزی سفر کرد
زمستان با ترانه چنگ و آواز
به سازش جمعِ مستان را خبر کرد
زمستان تور زیبای سپیدش
به سرکرد و خزان را در به در کرد
زمستان دلبری دارد به هر جا
به عشقش آتشی در دل شَرر کرد
زمستان جامه از جنس حریری
به تن پوشید و بر جانان نظر کرد
زمستان گشته زیبا چون عروسی
به یک نازش شب تیره سحر کرد
زمستان رخت زیبایش به مستی
بپوشید و جهان غرقِ شکر کرد