مردم آزار
مرا در سر هوایی نیست مگرسودای دلداری تو را می بینم هرشب من چه درخواب چه پیداری اگر روزی هزاران بار بیایی تو به دیدارم نه از تو سیر میگردم نه میگردی تو تکراری بیا دست از جفا بردار توای غارتگر این...
مرا در سر هوایی نیست مگرسودای دلداری
تو را می بینم هرشب من چه درخواب چه پیداری
اگر روزی هزاران بار بیایی تو به دیدارم
نه از تو سیر میگردم نه میگردی تو تکراری
بیا دست از جفا بردار توای غارتگر این دل
به یغما برده ی ما را تو آن زلف تاتاری
بخوردم زخم بسیاری من از مژگان خون ریزت
رها کن جنگ با ما را بس است این مردم آزاری
بگو با ما که دردت چیست تا کوشم به درمانت
مرا این این سینه پرغم بود دکان عطاری
آذربرزین عدیوی
20:24 نیم شب
1401 11 18 بهمن
نیشابور
تو را می بینم هرشب من چه درخواب چه پیداری
اگر روزی هزاران بار بیایی تو به دیدارم
نه از تو سیر میگردم نه میگردی تو تکراری
بیا دست از جفا بردار توای غارتگر این دل
به یغما برده ی ما را تو آن زلف تاتاری
بخوردم زخم بسیاری من از مژگان خون ریزت
رها کن جنگ با ما را بس است این مردم آزاری
بگو با ما که دردت چیست تا کوشم به درمانت
مرا این این سینه پرغم بود دکان عطاری
آذربرزین عدیوی
20:24 نیم شب
1401 11 18 بهمن
نیشابور