آن روز که نقاشِ ازل رویِ تو را نقش نمودست


آن روز که نقاشِ ازل رویِ تو را نقش نمودست

آن روز که نقاشِ ازل رویِ تو را نقش نمودست گویا که ازان پیش کتابِ دلِ ما را بگشودست چشمِ تو به دلخواه و دو ابرویِ تو مطبوعِ دلِ ماست این حالِ من از روزِ ازل کارِ دو مژگانِ تو بودست لبخندِ ملیحِ تو و...

آن روز که نقاشِ ازل رویِ تو را نقش نمودست
گویا که ازان پیش کتابِ دلِ ما را بگشودست

چشمِ تو به دلخواه و دو ابرویِ تو مطبوعِ دلِ ماست
این حالِ من از روزِ ازل کارِ دو مژگانِ تو بودست

لبخندِ ملیحِ تو و لب هایِ تو ای وای چه گویم
بیهوده بُوَد هرچه بجز وصفِ تو دل گر بسرودست

من موجِ خوشاهنگ و نوازش گرِ دریایِ عظیمم
کو موجِ خوشِ مویِ تو را گِردِ رُخِ خوش, بستودست

آخر نتوانم که از این بیش کنم وصفِ تو, پوزش
تو شعرِ خوشی هستی که دل از برِ خواننده ربودست

محمد صادق حارس یوسفزی



چگونه سوانح هوایی سرنوشت سیاسی کشورها را تغییر داد؟