سوختنم....


سوختنم....

در دلم آتشی از عشق....شبی شعله کشید ناله از بطن دلم جهد زد و غصه چشید بی خبر از همه ی عالم و آدم بودم... خبر سوختنم تا همه ی شهر...رسید آدمی...دل به چه خوش دارد و پیکار کند روز و شب سخت...

در دلم آتشی از عشق....شبی شعله کشید
ناله از بطن دلم جهد زد و غصه چشید
بی خبر از همه ی عالم و آدم بودم...
خبر سوختنم تا همه ی شهر ...رسید

آدمی ...دل به چه خوش دارد و پیکار کند
روز و شب سخت برافروزد...و ...انکار کند
خواستم تا که خدا ...صبر و تحمل بدهد
این چه بزمی است که دل را به سرِ... دار کند

عشق را چون دو کبوتر ...به تو آموخته اند
عالمی در غم عریان شما...سوخته اند
آشنایم به تمام الف و بای ....امید
چشم ها ....چشم....به الطاف شما..دوخته اند

سوختم, یک شب و خاکستر این باغ شدم
نقره داغم نکن ای عشق که خود ..داغ ...شدم
سینه ات چاک نکن...تا که به خاک آویزی
چون به خاک ِ در او....وآله و مشتاق شدم

ماجرای من و او ....شرح مفصل دارد
من خموشم ولی افسوس دلم می بارد
درد بی ارزشی و درد نفهمیدن را
در دل ساکت مظلوم...بسی می کارد





آیه های زندگی