درد دل


درد دل

می به میخانه سپرد نی بمن گفت غصه ها خواهی که پنهانش کنی نی بزن گفتمش بیچاره این خانه ام باز نازی کرده فرمود نی بزن ناله ی سر داده گفتم یار ، دیوانِه سر در گریبانم ببین ندا آمد گوش باز...

می به میخانه سپرد
نی بمن

گفت غصه ها خواهی که پنهانش کنی
نی بزن

گفتمش بیچاره این خانه ام
باز نازی کرده
فرمود نی بزن

ناله ی سر داده گفتم
یار ، دیوانِه سر در گریبانم ببین

ندا آمد
گوش باز کن

سرخ سر بر باده نده

می توانی سر بکش
در خماری نی بزن

این چنین کردم
ولی


نی صدای بی نوا




راه