یار4


یار4

نگاه بر چهره ی شادم نکن یار نگیر ایراد و ارشادم نکن یار نمیدانی دل من پیر گشته اسیر داد و فریادم نکن یار گهی کربال گهی در پیچکانم گهی با یار و گاهی در فغانم ز دست قوم و خویشان دورنگم بسی آواره و...

نگاه بر چهره ی شادم نکن یار
نگیر ایراد و ارشادم نکن یار
نمیدانی دل من پیر گشته
اسیر داد و فریادم نکن یار

گهی کربال گهی در پیچکانم
گهی با یار و گاهی در فغانم
ز دست قوم و خویشان دورنگم
بسی آواره و آتیش به جانم

همیشه در غم یاری دل من
پی انکار و تکراری دل من
تو که خیری ندیدی از رفاقت
بازم تنها و بیماری دل من


همان یاری که دل آشوب میکرد
مرا ویرانه از چارچوب میکرد
خودش بود زهر و پادزهری برایم
گهی خوب و گهی سرکوب میکرد

توکه رفتی غمت بر دل نهادی
به ویرانه مرا منزل نهادی
توکه بستی دلت بر یار دیگر
مرا کشتی و زیر گل نهادی

خرامان میروی یارم پری وار
به آن ناز نگات گشتم امیدوار
گرفتارم به عشقت ای پری رو
بقربانت شوم خروار و خروار

خدا خواسته به قربان تو گردم
اسیر دام چشمان تو گردم
سیاوش را سعادت گر شود یار
دلم خواهد که مهمان تو گردم

چه سازم که علاجی بر دلم نیست
به زانوی ولم دیگر سرم نیست
خدا وندا کجاست آن یار و دلدار
ببینم قامتش دیگر غمم نیست

کجا یاری دلش باشد چو آفتاب
رخش گلگون قبا باشد چو مهتاب
نجیب و باوقار و بی تکبر
برو جانا مگر بینی تودر خواب

دوچشمون نگارم کافرم کرد
نگاهی بر دل غم پرورم کرد
سیاوش زانو شد از دیدن یار
غمش بیچاره و دربه درم کرد

پــری رو مـاجـراجـویـم نـــیامـد
نــگـار بــی وفــا خـویـم نــیـامـد
همان یاری که عاشق کرد سیاوش
شـده از مــن جـدا سـویـم نـیـامـد

جفا کردی خدا کورت کنه یار
خطا کردی زما دورت کنه یار
ستم کردی تو بر جان سیاوش
اسیر دردی ناجورت کنه یار

مرا محتاج دستت کرده ای یار
گدای می پرستت کرده ای یار
اگر قسمت شود چشمات ببوسم
مرا در بود وهستت کرده ای یار

خدا یا این دل من وا نمیشه
خلاص از درد و از غمها نمیشه
دلم میخواد بگیرم شادی از سر
شکسته این دلم اما نمیشه

سهیل بر آن نگاه یار نازد
دوچشمش همچو مهتاب می نوازد
بگو مهتاب نیا بیرون که امشب
نگارم عالمی بی خواب سازد

به نام عاشقی در کوی یارم
منم محروم ز ماه روی یارم
بسی درد و غم هجران کشیدم
نمی آید بسویم بوی یارم

روید و یارم از بندر بیارید
به ساز و طبل اسکندر بیارید
اگر ناید برای کشتن من
یکی قصاب و با خنجر بیارید

خدایا بی قرارم بی قرارم
به تنهایی دگر عادت ندارم
بکن قسمت کنارم یار و دلدار
شدم دیوانه ای که بی مهارم

دو چشمم حسرت روی تو دارد
تمایل سوی ابروی تو دارد
چرا بامن سر یاری نداری
دو دستم داغ گیسوی تو دارد

سیروس مظفری (سیاوش)

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


دختر نیکی کریمی که شبیه مادرش است را دیده اید؟