اشتیاق


اشتیاق

یک روز تمام اشتیاقم بود این که ببینمت به نزدیک گفتم که شعاع آفتابی شب بودی و دوزخین و تاریک از شعله‌ی عشق آتشینت شوقی به وجود من نمانده دیدار تو آرزوی من نیست برگرد تو را وطن نمانده پاییز دلم فرا...

یک روز تمام اشتیاقم
بود این که ببینمت به نزدیک
گفتم که شعاع آفتابی
شب بودی و دوزخین و تاریک


از شعله‌ی عشق آتشینت
شوقی به وجود من نمانده
دیدار تو آرزوی من نیست
برگرد تو را وطن نمانده


پاییز دلم فرا رسید و
من ماندم و خاطرات آن روز
تا پاک کنم سیاهی‌اش را
سرمای دلم شد استخوان سوز


ای گندم پر فریب و نیرنگ
باید بروی که دیگر از یاد
باید که بشویمت از این دل
از جور هوس‌های تو فریاد

شهناز یکتا



جمالِ علی ع