هستی
در هستی و نیستی، نمیدانی، که مهتاب شبم هستی درون خواب گریانی و دنبال کسی هستی نمیدانی، که شمع روشنم هستی درون دشت خوشحالی و شیدای کسی هستی نمیدانی، که گلهای زمین هستی درون کاخ رویایی، تو شاه قلب...
در هستی و نیستی،
نمیدانی، که مهتاب شبم هستی
درون خواب گریانی و دنبال کسی هستی
نمیدانی، که شمع روشنم هستی
درون دشت خوشحالی و شیدای کسی هستی
نمیدانی، که گلهای زمین هستی
درون کاخ رویایی، تو شاه قلب من هستی
نمیدانی، که نور چشم من هستی
درون بدترین حالم، تو شوق باطنم هستی
نمیدانی، که عشق خوب من هستی
تو از هستی من هستی...
نمیدانی، که مهتاب شبم هستی
درون خواب گریانی و دنبال کسی هستی
نمیدانی، که شمع روشنم هستی
درون دشت خوشحالی و شیدای کسی هستی
نمیدانی، که گلهای زمین هستی
درون کاخ رویایی، تو شاه قلب من هستی
نمیدانی، که نور چشم من هستی
درون بدترین حالم، تو شوق باطنم هستی
نمیدانی، که عشق خوب من هستی
تو از هستی من هستی...