بینش


بینش

بر درِ دکّان، میانِ فرش، دو مور گفتگو کردند هنگامِ عبور اوّلی پرسید با حیرت: چرا طرح و نقشش پُر ز عیب است و خطا؟ هر زمان طرحی شود طرحی دگر بوده این بافنده را عقلی به سر؟ می شود هر دم دگرگون رنگِ...

بر درِ دکّان، میانِ فرش، دو مور
گفتگو کردند هنگامِ عبور

اوّلی پرسید با حیرت: چرا
طرح و نقشش پُر ز عیب است و خطا؟

هر زمان طرحی شود طرحی دگر
بوده این بافنده را عقلی به سر؟

می شود هر دم دگرگون رنگِ فرش
سبز و زرد و آبی و سرخ و بنفش

من اگر بافنده بودم ای رفیق
نقشِ آنرا می زدم صاف و دقیق

مورِ دوّم با خودش اندیشه کرد
عیبجویی را چو یارش پیشه کرد

گرمِ صحبت آن دو مور و این میان
تاجری آمد به نزدیکِ دکان

فرشِ الوان را تماشا کرد و گفت:
تار و پودش را چه زیبا کرده جفت

انتخابِ رنگهایش بس بجاست
هر کدامش جابجا گردد خطاست

هر چه می جویم نیابم هیچ عیب
گوئیا نقشش زده دستی ز غیب

آفرین بر طرح و بر بافنده اش
حیرتا از دقّتِ سازنده اش

پس خرید آن فرشِ زیبا و گران
شاد و خرّم، سوی شهرش شد روان

زین حکایت نکته ی نغزی شِنو
تازه کن خاکت به این بارانِ نو

این جهان فرش است و ما موری در آن
حکمتش را در نیابیم این زمان

بر حوادث عقل را قاضی کنیم
شرحِ آن گوییم و خود راضی کنیم

گر چو آن تاجر به دنیا بنگریم
بر نظامِ بینظیرش پِی بَریم

فرشِ هستی را خدا بافنده است
وز وجودش این جهان آکنده است


حمید گیوه چیان

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


بک گراند بنفش | 100 عکس پس زمینه بنفش برای گوشی شیک و فانتزی