قبل از تولد تو
یک زمستان مانده تا بغل کردن تو..... پسرم... فاصله بین من و تو بسیار است... این زمستان به سرم آوار است.... ههه مادرت را گویم... که کارش.. شب و روز.. مرا آزار است... کاش میشد که.. زمستان را میان بر...
یک زمستان مانده
تا بغل کردن تو.....
پسرم... فاصله بین من و تو بسیار است...
این زمستان به سرم آوار است....
ههه
مادرت را گویم... که کارش.. شب و روز.. مرا آزار است...
کاش میشد که.. زمستان را میان بر بزنم...
و خودم را برسانم به بهار....
تا رها گردم از این مهنت و رنج.....
که زنم باردار است.....
دکتر حسین صاحبدل
زمستان 1401
تا بغل کردن تو.....
پسرم... فاصله بین من و تو بسیار است...
این زمستان به سرم آوار است....
ههه
مادرت را گویم... که کارش.. شب و روز.. مرا آزار است...
کاش میشد که.. زمستان را میان بر بزنم...
و خودم را برسانم به بهار....
تا رها گردم از این مهنت و رنج.....
که زنم باردار است.....
دکتر حسین صاحبدل
زمستان 1401