سقوط از درخت آرزو
بر درخت آرزوهای بی برگ گاهی دستت به شاخهای بند است و میدانی که آن خُشکْ شاخه خواهد شکست و درمیمانی که ساکن بمانی یا که رها کنی برای چند لحظه بیشتر درنگی بجنگی یا به دست خودت خودت را به...
بر درخت آرزوهای بی برگ
گاهی دستت به شاخهای بند است
و میدانی که
آن خُشکْ شاخه خواهد شکست
و درمیمانی
که ساکن بمانی
یا که رها کنی
برای چند لحظه بیشتر درنگی
بجنگی
یا به دست خودت
خودت را
به سقوطی قطعی بسپاری
گاهی دستت به شاخهای بند است
و میدانی که
آن خُشکْ شاخه خواهد شکست
و درمیمانی
که ساکن بمانی
یا که رها کنی
برای چند لحظه بیشتر درنگی
بجنگی
یا به دست خودت
خودت را
به سقوطی قطعی بسپاری