خانه ی پدری


خانه ی پدری

قصه های بافته در تنهایی با ریسه ی خاطره هایی ثبت شده بر طاغچه ی دل خانه ای کوچک زیر سایه ی درختان تبریزی و دخترکان گیسو پریشان با تاجی از بهار نارنج بر سر می خندیدند همه ی حیاط را...

قصه های بافته
در تنهایی
با ریسه ی خاطره هایی
ثبت شده بر
طاغچه ی دل

خانه ای کوچک
زیر سایه ی درختان تبریزی
و دخترکان گیسو پریشان
با تاجی
از بهار نارنج
بر سر
می خندیدند
همه ی حیاط را
پا برهنه
به ذوق سنجاقک ها
مادر
لب حوض
می شست
کودکی ها را
در تشتِ جوانی اش
و لبخند به لب
امانت می داد
به پروانه ی خیال
قاصدک آرزو را




پدر ی که
پینه ی دستانش
خوشه های طلایی را
نوازش می کرد
و هدیه می داد
گوشواره ی گیلاسی
از پای درختی
که نشانده بود
نهال امیدش را

دلتنگم
برای کودکی
جامانده
در خانه ی پدری
و آرزوهای گمشده
در دالان پر پیچ و تاب روزگار






حامی آهو