ناز آفرین


ناز آفرین

نار آفرین گره افتاده زلفی شانه می کرد دلی سرگشته را دیوانه می کرد به عطر سیب سرخ نازنینش ترک خوده اناری دانه می کرد از انگور دو چشم سرمه سایش شرابی در ته پیمانه می کرد نمی دانم چه خواهد کرد...

نار آفرین
گره افتاده زلفی شانه می کرد
دلی سرگشته را دیوانه می کرد

به عطر سیب سرخ نازنینش
ترک خوده اناری دانه می کرد

از انگور دو چشم سرمه سایش
شرابی در ته پیمانه می کرد

نمی دانم چه خواهد کرد اما
اشاراتی که آن دردانه می کرد

مرا از هرچه غیر از محضر خود
به رسم عاشقی بیگانه می کرد

به هر تقدیر در کنج دل من
گل ناز آفرینی خانه می کرد

خودش حل معما بود اما
گره از کار بسته وا نمی کرد






زنجیر