لحظه ای غرق شدن در نرگس مست تو،چند؟؟؟
لبریز تمنای توُ عشق تو ، چند؟؟؟
بازیِ حریرِ پنجره ، به وقتِ نسیمِ صبح
روی گونه های سرخ و تب آلود من ، چند؟؟؟
شانه ای از انگشت تو و موی پریشان من ، چند؟؟؟
دمی آسایش در شمالی ترین نقطه ی مهر تو ، چند؟؟؟
روزی ام شد،حسرت و فراق و اشک
گر ارمغانی دارد این گوشه ی دنج ، بگو!؟
من نفروشم به عالمی !!!
نفروشم…
گریه در خیال، روی شانه ی تو
همین گوشه ی دنج و حسرت دیدارتو
یا که مروارید اشک درفراق تو
باشد همه دارایی ام
حال تو بگو ....
تو بگو… چند…!!!؟؟؟
مریم سادات حسینی
« خروشان »
لبریز تمنای توُ عشق تو ، چند؟؟؟
بازیِ حریرِ پنجره ، به وقتِ نسیمِ صبح
روی گونه های سرخ و تب آلود من ، چند؟؟؟
شانه ای از انگشت تو و موی پریشان من ، چند؟؟؟
دمی آسایش در شمالی ترین نقطه ی مهر تو ، چند؟؟؟
روزی ام شد،حسرت و فراق و اشک
گر ارمغانی دارد این گوشه ی دنج ، بگو!؟
من نفروشم به عالمی !!!
نفروشم…
گریه در خیال، روی شانه ی تو
همین گوشه ی دنج و حسرت دیدارتو
یا که مروارید اشک درفراق تو
باشد همه دارایی ام
حال تو بگو ....
تو بگو… چند…!!!؟؟؟
مریم سادات حسینی
« خروشان »