تمام گلستان دلم


تمام گلستان دلم

چگونه می توان گفت به عشق و از محبت شنید، که پر پر شد گل عشق دیروز و هیچکس ندید، چه انتظاری توان داشت زساقه ای بی برگ، که بی نور یار خویش، باشد زنده و بی مرگ، چه گل ها که نوشتم به قلم و یار ندیدشاعر:مهدی یار تقدیسی

چگونه می توان گفت به عشق و از محبت شنید،
که پر پر شد گل عشق دیروز و هیچکس ندید،
چه انتظاری توان داشت زساقه ای بی برگ،
که بی نور یار خویش، باشد زنده و بی مرگ،
چه گل ها که نوشتم به قلم و یار ندید هرگز،
چه بوسه ها که فرستادم زدور و شد عاجز،
درون دل بوستانی است، کجاست که بیند یار
که رفت به خود خواهی و گذشت ز دیار،
چگونه به عشق گلی، دل خواهد بست،
دلی که هنوزعاشق غرور و خودخواهی هست،
اندیشه غرب داری و مهر شرق می خواهی،
نگاهی به شب داری و پگاه می خواهی،
کجای جهان فانی را خواهی گرفت، ای دوست،
زمانی که ندانی، دلی هست و جهانی در اوست،
رنگ و بوی گل خوب است، اگر بدانی که هست،
آیین مهر و محبت، در دل شیدای مست،
هرچند ز دنیا غنیمت اندوزی، آخر کار،
نیست برایت جز محبت، توشه و بار،
تمام جهان وهمه چیزش به خواب می ماند،
تلاشی جز محبت را، نقشی بر آب می داند،
آنکس که جمع کرد به خواب، به چه رسید،
آنگه که بیدار گشت و هیچ چیز ندید،
عمر گل کم و می رود آرام به دو روز،
شعر مرا دریاب که در غنچه مانده هنوز،
دور روز رفته ز عمر و دیگر چیست؟!
برخیز که جوانی گذشت و دیگر نیست،
تمام گلستان دلم رایگان تقدیم به کسی است،
که گذشت ز خود و در خودشناسی بسی است.

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


40 عکس نقاشی دخترانه جدید، ساده، زیبا، فانتزی و آسان برای پروفایل