در « تو »
سرزمینی ست
که در جویبارانش ، گلهای سرخ
برهنه و جاودانند
و پروانگان
میان شاخ و برگ سلطنت تو
و عطر آزادی سرگردان....
آنجا
کودکی ام را
به گوشواره ی بادبادکها
خواهم سپرد
تا هوس پریدن
از آن نهر دوردست
در انتهای باغ زنانگی ام را
با « تو » قسمت کنم....
مقصد آرمیدن نیست!!
مؤمن شدن به انتقام است!!
انتقام تب واژه
از قرنطینه ی کتاب
آبشار
از سکوت جنگل
و عقاب
از سایه ی زنجیرها
مقصد _ هرگز _ آرمیدن نبوده!!
تب « آیدا در آینه » ی شاملوست
که اینبار
چادر نازک مرا
خواهد سوزاند.....
ای عشق!
در تو سرزمینی ست
که فرداهایش
همیشه زنده است
بوی چرک نمی دهد
و همیشه
شعری
« آزاد » است!!
#مستانه_دادگر
#ماهور
۹۷/۱/۲۹
سرزمینی ست
که در جویبارانش ، گلهای سرخ
برهنه و جاودانند
و پروانگان
میان شاخ و برگ سلطنت تو
و عطر آزادی سرگردان....
آنجا
کودکی ام را
به گوشواره ی بادبادکها
خواهم سپرد
تا هوس پریدن
از آن نهر دوردست
در انتهای باغ زنانگی ام را
با « تو » قسمت کنم....
مقصد آرمیدن نیست!!
مؤمن شدن به انتقام است!!
انتقام تب واژه
از قرنطینه ی کتاب
آبشار
از سکوت جنگل
و عقاب
از سایه ی زنجیرها
مقصد _ هرگز _ آرمیدن نبوده!!
تب « آیدا در آینه » ی شاملوست
که اینبار
چادر نازک مرا
خواهد سوزاند.....
ای عشق!
در تو سرزمینی ست
که فرداهایش
همیشه زنده است
بوی چرک نمی دهد
و همیشه
شعری
« آزاد » است!!
#مستانه_دادگر
#ماهور
۹۷/۱/۲۹