عشق


عشق

عشق شاید قلبِ سردِ چیره بر دار است که با اغماض به تپش افتاده سودای زندگی در سر می پروراند عشق شاید تزویجِ دو آغوش دو تن در خلوتِ حریمِ زفاف با عصمت و عفت عهد بستن است عشق شاید لب روی لبشاعر:آرمان میلادی

عشق شاید
قلبِ سردِ چیره بر دار است
که با اغماض به تپش افتاده
سودای زندگی در سر می پروراند

عشق شاید
تزویجِ دو آغوش دو تن
در خلوتِ حریمِ زفاف
با عصمت و عفت عهد بستن است

عشق شاید
لب روی لب دوختن
در یک خلوت گاهِ خاموش
شعلهء شهوت را افروختن و
خاموش شدن است

عشق شاید
انسانِ گناهکاری ست
شام در معبد کبریایِ خویش
در ظلمتِ اندوهِ خطای خود
سرشک می ریزد و
با بذل آرام می گیرد

عشق شاید
مردِ دائم الخمری ست
که در کوچه های خاطره افتان می رود
یا مردِ معتادی ست که با دیدنِ مواد
جان می گیرد

عشق شاید
پینه های دست مردی ست
که پیشانی از عرق داغ گشته
مزدِ شرم از نگاهِ همسرش را
ز جان می گیرد

و من به ظّنِ خود می گویم
عشق زلال واژگانی ست
که از عمقِ وجودِ یک شاعر
لخت ، عور ، بی پرده
مابین غروبِ سردِ آخرِ هفته
و یک شبِ تلخ
در وفاق می روید
...

آرمان میلادی

...

(اغماض : بخشش ). (تزویج : ازدواج) . (زفاف : همبستر شدن عروس و داماد) .
(عصمت و عفت : پاک دامنی ، پاک نگاه داشتن) . (شهوت : اشتیاق زیاد به هوس) .
(شام : شب) . (سرشک : اشک) . (بذل : بخشش) (دائم الخمری : مستیِ مدام ) .
(ظّن : حدس ، گمان) . (وفاق : اتفاق)

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


عکس | قابی دیدنی از بازیگر زن پُرحاشیه در حرم امام رضا(ع)