1 روز پیش
شعرنو
شعرنو
2
درجستجوی....
وقت من با شعرها شاید تلف گردد ولی هیچ گاه اتلاف وقت خالی و بیهوده نیست.... می شود باور کنی این بازی هر روز ما ست شعر و حس و حال و تردید و خیال آسوده...
1 روز پیش
شعرنو
شعرنو
3
دیگه ندیدم تو رو
دیگه ندیدم تو رو ، بی من عاشق نرو ، حیفه که بی هم باشیم دیگه ندیدم تو رو ، رفتی گذاشتی منو ، همسفر غم باشیم خواستی نبینی منو ، بریزی دور عشقمو ، به...
1 روز پیش
شعرنو
شعرنو
3
پاییز
پاییز را بگو این سرما باید باشد تا عاقبت بهار بیاید برهنه بمان لباس گرم هایم را جمع نکرده ام زمستان در راه است
1 روز پیش
شعرنو
شعرنو
2
ماجرای عشق
سر چشمه جناب تو دولت سرای عشق آخر درین سرا چه گزینم بجای عشق تا حسن خط یار کند مشق دلبری حک میکند صحیفه دل را هجای عشق هرچند دل محقر و کسرِ شکسته...
1 روز پیش
شعرنو
شعرنو
5
افکار پروانگی
پیله را میرُفتم با خود گفتم: کسی چه میداند شاید عشق، وابسته به حضور دیگری نیست شاید عشق، خاصیتیست در من که باید از عمق دلم استخراج کنم کسی...
2 روز پیش
شعرنو
شعرنو
2
کودکِ فراموشی
به نبودنت عادت میکنم سعی میکنم همه چیز را فراموش کنم کاش عشق هم کودک حرف گوش کنی بود نه آگاهیام به آگاهیات میرسد نه شعورم به شعورت فقط میدانم...
2 روز پیش
شعرنو
شعرنو
3
غزل
با خنده هات بوسه به دریای غم بزن بر روی صخره موج غرورت بلم بزن دست مرا بگیر و ببر تا به دوردست یک حرص و حال تازه ای از خود رقم بزن شک می کنم به کار...
2 روز پیش
شعرنو
شعرنو
4
او
پرندۀ نسیم در چینِ گیسوانش موج میزند شکوفۀ بهار در عمق چشمانش آنسویتر در انتظار باران سر به شانۀ پنجره گذاشته است.
2 روز پیش
شعرنو
شعرنو
3
عشق در بادیه ها
در حوالی همین بادیه ها کومه ی گرم ِ پُر از عشق در این واحه ی سبز میزبان هر بیابان گرد خسته راه شد هر بیابان گرد آیند ُ روند گرد راه ُ غم دل در چشمه...
2 روز پیش
شعرنو
شعرنو
5
دلتنگی
میروم، اما سایه ات در ذهنم نقش بسته، گویی هنوز در کنارم ایستادهای. دلتنگی، مانند مه غلیظی، قلبم را فرا گرفته است. به سوی گلدان کوچک پشت پنجره قدم...
2 روز پیش
شعرنو
شعرنو
4
سهربهستی
نهخشهی قاڵیکهی خوویشکهم نهخشونیگاریک بۆ له کوردستان، و من پار و دهسکی رهوسه یوه له ژێر دهگهڵ پێنووس و یوه له سهرو دهگهڵ تفهنگ...
2 روز پیش
شعرنو
شعرنو
3
شب جمعه
شب جمعه که میشه از حرم امام رضا دل ما پر میزنه به سوی دشت کربلا تو حریم رضوی دل میکنه یاد حسین خودت حس می کنی تو صحن بین الحرمین به عنایت امام رضا...
2 روز پیش
شعرنو
شعرنو
3
آزادی
کبوترها که میخوابند، آزادی پر از تنهاییست... رها فلاحی
2 روز پیش
شعرنو
شعرنو
3
خانه پدری
به انتهای کوچه رسید اما نه خانه پدری مانده بود نه پدر مانده بود نه مادر در انتهای کوچه مردی بلند بلند گریه می کند در انتهای کوچه پسر بچهای خانه اش...
2 روز پیش
شعرنو
شعرنو
4
فرار از خود
فرار از خود............ آه ای پنجره ها آه ای روزگار نامهربان فرار از خود می کنم نه از روی نادانی خویش و نه بخاطر بهانه ای دیگر چرا که دیگر نمی...
2 روز پیش
شعرنو
شعرنو
2
شاکیِ آفریدگار 3
ادامه اقرار آدم ابوالبشر در دادگاه عدل الهی ( ( ضمیمه شاکیِ آفریدگار 2) به لطفِ بی حدِ شاهِ کرامت شناساندند به من شأنِ امامت لسانم تا بیان کرد نام...
2 روز پیش
شعرنو
شعرنو
4
کاروان.........
کاروان... کاروان می رود و من به تمنا غمگین دل رها کرده به دریای تمنا غمگین گَردٕ گم کرده عزیز و رخ کنعانی من یوسفی مانده به چَه.. بی کس و تنها غمگین...
2 روز پیش
شعرنو
شعرنو
4
بیزاری
میگفت ای کوفیان بیزارم از یزیدیان از خدایی که میگویند دین و راهی که میگویند منبر و محرابهای شیطانی ظلم های آشکار و پنهانی جهل و تعصب عالمان چاپلوسی...
2 روز پیش
شعرنو
شعرنو
5
مداوا
پرسیدم او را صد هزاران بار اما این بار هم پیچیده تر گشته معما داد من و پژواک اصوات و سکوتت حرف من و تو بوده خارج از سخن ها آب از سرم بگذشت و چون...
2 روز پیش
شعرنو
شعرنو
4
مَنــوط
من منظره ای بودم مَنــوط منظره ای کنار ِ آه کنار ِ من هیچ کَس نبود دلم پنجره می خواست برای دیده شدن بهانه ای شبیه به دود ِ سیگار میخواست دلم جاده یا...
2 روز پیش
شعرنو
شعرنو
3
مکث
ساعتی هم بر دقایق مکث کن بر وجودت ،بر حقایق مکث کن بر عبورت از عدم در زندگی در طلوعت ای شقایق مکث کن هر کجا تنها شدی در یک خلا روی دریا، حال قایق...
2 روز پیش
شعرنو
شعرنو
3
مثل شبنم
در نگاهت غــرق دریا می شود گاهی دلم مثل شبنم سر به رویا می شود گاهی دلم بال و پر دارم ولیــــکن میل پروازم توئـی چون نباشی مرغ عنقا می شودگاهی دلــم...
2 روز پیش
شعرنو
شعرنو
6
زخم کاری
پنجره ها با بازوان ِ شکسته شان درها با فوارهای از کلمات درهم فرو رفته و مرگ در این میانه، مشتری می فروشد آنجا که کهنه زخمها خود زخمی تازهاند و...
2 روز پیش
شعرنو
شعرنو
4
چشمه آفتاب
روی من با دیدن آفتاب زرد روح تازه می خواست آنگاه که تشنه ی ذره ذره گنج خاک ابریشم با چشم بازید آرزوی تک تماسم می بینی هوس زیر بال ها ی باز بالای...