خیاط ازل


خیاط ازل

باده در دست و نگاهم به عطایت باشد کاین چنین مست شدن از تو عنایت باشد زلف در دست صبا دادی و حیرت که از این چیست این طرفه که بر دوش قضایت باشد دوخت خیاط ازل جامه خوش اندامی که برازنده آن قد رسایت...


باده در دست و نگاهم به عطایت باشد

کاین چنین مست شدن از تو عنایت باشد

زلف در دست صبا دادی و حیرت که از این

چیست این طرفه که بر دوش قضایت باشد

دوخت خیاط ازل جامه خوش اندامی

که برازنده آن قد رسایت باشد

سخنی دوش شنیدم ز لب شیدایی

وه که این نکته فقط عین روایت باشد

(من و انکار شراب این چه حکایت باشد)

(غالباً این قدرم عقل و کفایت باشد)

(حافظ)



ایران