یه مسافر
یه چمدون، یه کوله
بیشتر از این دردسره، دردسره
برای منی که، مدام در به دره
خونه ش ،همیشه پشت دره
رنگ خونه،
یه سقف آبی
یه گوشه ی کز کرده ی تاریک بی در و پیکره
یه چمدون ،یه کوله
بیشتر از این ،دردسره !دردسره!
سبک و راحت خیالی ،
وقتی که
خودتی و خدایی
در یه گوشه ی دنج ،
دراز کشیدی و در خوابی
یه مسافر،
یه کوله ، یه چمدون
بیشتر از این دردسره دردسره
یه چمدون، یه کوله
بیشتر از این دردسره، دردسره
برای منی که، مدام در به دره
خونه ش ،همیشه پشت دره
رنگ خونه،
یه سقف آبی
یه گوشه ی کز کرده ی تاریک بی در و پیکره
یه چمدون ،یه کوله
بیشتر از این ،دردسره !دردسره!
سبک و راحت خیالی ،
وقتی که
خودتی و خدایی
در یه گوشه ی دنج ،
دراز کشیدی و در خوابی
یه مسافر،
یه کوله ، یه چمدون
بیشتر از این دردسره دردسره