جان من در وحشت و روح من در التهاب
نقشه هایم می شود دسته گلی بر روی آب
دائما در فکر و اندیشه چه می خواهد شود
ناگهان دریاچه امید من گردد سراب
آن قدر تشویش دارم در زمان خواب هم
هی همی گویم کجایی تا دهی من را جواب
هر چه می اندیشم دلم درگیر دشمن های توست
قلب من در شور و غوغا جان من در التهاب
هر چه می گویم نمی فهمند دردهای قلب من
من که دارم در دلم درد زخم اضطراب
نقشه هایم می شود دسته گلی بر روی آب
دائما در فکر و اندیشه چه می خواهد شود
ناگهان دریاچه امید من گردد سراب
آن قدر تشویش دارم در زمان خواب هم
هی همی گویم کجایی تا دهی من را جواب
هر چه می اندیشم دلم درگیر دشمن های توست
قلب من در شور و غوغا جان من در التهاب
هر چه می گویم نمی فهمند دردهای قلب من
من که دارم در دلم درد زخم اضطراب