حجمی کبود، گوشهی انبار، عنکبوت
خیاط روزهای ولنگار، عنکبوت
با میلهای کوچک انگشت بافته ست
شالی برای گردن دیوار، عنکبوت
گاهی میان تنگه و در تور _تار خویش
با صید سخت رفته کلنجار، عنکبوت
کِز کرده پشت پنجره از صبح تا غروب
شاید رسیده است به تکرار، عنکبوت
با تارها به نیت نذرش ضریح بافت
خود را دخیل کرد به این دار، عنکبوت
حالا به روی دست به اکراه می برند
یک عده موریانه به انبار: تنکبود
علیرضا بدیع