ساقیا


ساقیا

ساقیا! ساغرم شکست پر کن جام را که من امشب مستم امان من جام شراب توست هوش در بند و من امشب در بند تو هستم مرا غافل از خود کن که من امشب از خویشتن گسستم ساقیا! به چشم خود خنده کنان دیدمش باشاعر:محمد آقاجانی

ساقیا! ساغرم شکست
پر کن جام را که من امشب مستم
امان من جام شراب توست
هوش در بند و من امشب در بند تو هستم
مرا غافل از خود کن
که من امشب از خویشتن گسستم
ساقیا! به چشم خود خنده کنان دیدمش با دگری
لبخندی بر لب و من در خفا چه نالان گریستم
ای دوست! تو چه دانی من چه ها کشیدم
او بوسه ای بر لبانش و من لب بر لب پیمانه بستم
شعله افروخت از بوسه هایشان
من در ورای شعله خود را جای او به تصویر بستم
دل من خو گرفته به دردهای اوست
من با این همه زخم ببین چون رُستم
ساقیا! پر کن پیاپی پیمانه را
سر مستم و دیده را با خون جگرم شستم
سوختم و میسوزم ز فراق یار
نیامد و من هرشب به انتظار او گریان نشستم
آشوب من در سکوت من پنهان است
سکوت من همین بس که بی تو من شکستم
ساقیا! خمارم ، خمارِ این باده های تلخ
پر کن جامم که من امشب ره را بر غیر او بستم
مرا ز هم میپاشد طرز نگاه آتشینش
من به فدای چشمانش تا به ابد می ایستم
ساقیا! بریز...بریز و گریستنم بین
گر یار من همخواب اوست پس من کیستم؟!
لاف عشق میزنند برهم آندو عاشق
یکی ماه و دگری آفتابش، ای خدا پس من چیستم؟!
دلبر دلداده من! فراموش کن مرا
میروم ز دیار تو اما من دگر زنده نیستم
زنده ماندنم بهر چه باشد
همه هستی من! تو نباشی، من نیستم
تسلای تو حصار بازوان اوست
من ز حسرت آغوش تو به نومیدی زیستم
ساقیا! پیک آخر پر کن که دگر بس است
سلامتی عشق بی وفایم، سلامتی این دل خستم

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


ژست های منشوری و نشستن ناجور شیرین بازیگر نون خ در مکان عمومی !