تشنه یِ مطرود


تشنه یِ مطرود

من تشنه یِ آن واژه به خواب الودم به گمانم که شب از نیتِ من خشنود تا به خود آمدم از درد پرده از آتشِ این پنجره افروخته بود من سایه یِ بی واژه یِ مطرود بالعکس عطش بر لب مردم تشنه یِ آن روزنهشاعر:کاظم پارسای

من تشنه یِ آن واژه به خواب الودم
به گمانم که شب از نیتِ من خشنود
تا به خود آمدم از درد
پرده از آتشِ این پنجره افروخته بود

من سایه یِ بی واژه یِ مطرود
بالعکس عطش بر لب مردم
تشنه یِ آن روزنه بودم
که وجودم
نه پر از خاطره و خال و خیال
از خودِ «بی همه چیزش» پُر بود

پُر بود پیاله یِ باد
از پنجره یِ باز
پر بود وجودم از پاکیِ اب
و لبهایِ من از دَرد و تَرَک جِر می خورد...!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


اعلام موضع کاخ سفید درباره پذیرفتن آتش بس ازسوی حماس