درد زیاد و حوصلهٔ گفتن نیست
همین دردست کسی با من نیست
حرفها زندانی دهانند چون :
گیتار بیتار را تارزن نیست
تنها دلیل تنهایی ، تنهایی ست
تنهایی را چکار ؛ وقتی تن نیست
میسوزد روشنایی بخشد ، امًا :
خورشید هم تکلیفش روشن نیست
زبانم چون حنجرهٔ قناریست
قناری من محتاج ارزن نیست
فقر دوّمین مرگست گریبان گیر
زندهٔ مردهایم نقل مردن نیست
خندیدیم بگویند شاد زیست
لبخند ما معنی زیستن نیست
بدترین دردها بی توجّهی ست
ایران جای اعتنا کردن نیست
بدتریندرد
یزدان_ماماهانی
نگارش۱۳۹۷/۲/۱۸