ساده ایی پاک به سان آبسال
عطر بهاران میدهی
بر سر ما تاج نهی
اگر شکوفه ایی دهی
گو ایی گذشت هزاره ها
در این دیار تازه ها
هر دم رسد بری ز کوه
ز خوبان هم نوا
منتظرم
در مانده، مانده ام ز راه
در انتظار قطره ایی
کز آسمان رها شود
باران ببارد از سهند
به سوی بینالودنا
به سَرو ها درود دهد
از آسمان ها بگذرد
مزدا به ما لطفی دهد
عشقی بیاید از سپهر
سرنا زند بهار شود
عطر بهاران میدهی
بر سر ما تاج نهی
اگر شکوفه ایی دهی
گو ایی گذشت هزاره ها
در این دیار تازه ها
هر دم رسد بری ز کوه
ز خوبان هم نوا
منتظرم
در مانده، مانده ام ز راه
در انتظار قطره ایی
کز آسمان رها شود
باران ببارد از سهند
به سوی بینالودنا
به سَرو ها درود دهد
از آسمان ها بگذرد
مزدا به ما لطفی دهد
عشقی بیاید از سپهر
سرنا زند بهار شود