تولد!


تولد!

چشم که باز کردم سه شنبه بود بهار بود سبز بود ابر بود و درد بود...! از آن روز تا به امروز هر روز و هر روز با بهارِ آبیِ درد با سه شنبه ی سبز با ابر سیاهِ دلتنگی و با چشمانِ بسته بیداری امشاعر:عبدالمجید حیاتی

چشم که باز کردم
سه شنبه بود
بهار بود
سبز بود
ابر بود
و
درد
بود...!
از آن روز
تا به امروز
هر روز و هر روز
با بهارِ آبیِ درد
با سه شنبه ی سبز
با ابر سیاهِ دلتنگی
و با چشمانِ بسته
بیداری ام را
جشن می گیرم...!


م - ح - فریاد
بهار نود و نه



پ. ن. ضمن سپاس از بزرگوارانی که در زادروزم، با پیام های زیبای خود، بنده را مورد عنایت قرار دادند، بر آن شدم تا با سروده ای هرچند نارسا، تولدم را تسلی خاطر ببخشم!




دختر