دل


دل

هر چه گفتم به دلم باز خریدار نشد در ره فتح لبش همسر و غمخوار نشد دل من بد قلق است اوکمی می ترسد ره به جایی نبرم آگه و بیدارنشد بزنم داد بر این حال خرابم امروز چشم غمگین مرا دید کمی زارشاعر:محمد رضا درویش زاده

هر چه گفتم به دلم باز خریدار نشد
در ره فتح لبش همسر و غمخوار نشد

دل من بد قلق است اوکمی می ترسد
ره به جایی نبرم آگه و بیدارنشد

بزنم داد بر این حال خرابم امروز
چشم غمگین مرا دید کمی زار نشد

قید دل را بزدم بهر وصال لب او
سینه هم با دل اوهمدم و همیارنشد

ترس هجران لبش زخم زده بر لب من
دل درویش چرا ، تحفه آن یار نشد؟؟




آیه های زندگی