چشمانت بر نوازش دلم چیره گشت.
اشک آمد و دلم به آمدنت خیره گشت
پاسخ همه غزلهایم را عجب دادی
گاهی با غصه وگاهی با ترانه دادی
امواج خوش سرکش دلم
نشسته در دلت
میان دفتر شعرم
گاه گاهی ؛ نقشی از تو ندیده ای
دارد بر دلم
همه افکار وذهنم تویی ای دل
بیا خنده ؛ خنده بزن
آهنگی بر نوای دلم
همه ی دلخوشی ام اینه که تو بیایی
وای از این دل و
وای از اون دلم
خمار چشمانت
مست کرد این دلم
غم تشنه ی بوسیدن تو
نشسته است بر دلم
هزار بار قافیه ها ساختم و
تا شعر چشمانت شوم
تا ماه بیاید
وخورشید بزند بر آفتاب دلم
شعر از
نیمای کوچک قصه ها
اشک آمد و دلم به آمدنت خیره گشت
پاسخ همه غزلهایم را عجب دادی
گاهی با غصه وگاهی با ترانه دادی
امواج خوش سرکش دلم
نشسته در دلت
میان دفتر شعرم
گاه گاهی ؛ نقشی از تو ندیده ای
دارد بر دلم
همه افکار وذهنم تویی ای دل
بیا خنده ؛ خنده بزن
آهنگی بر نوای دلم
همه ی دلخوشی ام اینه که تو بیایی
وای از این دل و
وای از اون دلم
خمار چشمانت
مست کرد این دلم
غم تشنه ی بوسیدن تو
نشسته است بر دلم
هزار بار قافیه ها ساختم و
تا شعر چشمانت شوم
تا ماه بیاید
وخورشید بزند بر آفتاب دلم
شعر از
نیمای کوچک قصه ها