کاش من پیراهنت بودم
تنگاتنگ، دائم برتنت بودم
کاش چون شالی زمستانی ،
پریشان گشته گرم گرم
بر سر وصورت و دور گردنت بودم
کاش می شد شانه ای بودم
میان موج موهایت
و چون شبگرد ره گمکرده ای گاهی
همنشین با تار گیسویت
میان دامنت بودم
کاش من یک قطره از آب وضوی صورتت بودم
که لغزان می خزد تا کنج لبهایت
کاش من نمنانکی روی لبت بودم
کاش می شد آتشی بودی
ومن.... خاکسترت بودم
کاش می شد گاه دلتنگی
می نشستم روبرویت؛ همچو سنگی صابر و مسکوت
همنشین و و هم کلام صحبتت بودم
کاش من هنگام بیماری
سرخی بنشته بر گونه یا که گرمای تبت بودم
کاش می شد کاش می شد
در شبا هنگام تنهایی
شانه ای محکم برای گریه ات بودم
کاش می شد وقت خوابیدن
بالش زیر سرت بودم
کاش می شد......تا همیشه
تا همیشه در برت بودم .
تنگاتنگ، دائم برتنت بودم
کاش چون شالی زمستانی ،
پریشان گشته گرم گرم
بر سر وصورت و دور گردنت بودم
کاش می شد شانه ای بودم
میان موج موهایت
و چون شبگرد ره گمکرده ای گاهی
همنشین با تار گیسویت
میان دامنت بودم
کاش من یک قطره از آب وضوی صورتت بودم
که لغزان می خزد تا کنج لبهایت
کاش من نمنانکی روی لبت بودم
کاش می شد آتشی بودی
ومن.... خاکسترت بودم
کاش می شد گاه دلتنگی
می نشستم روبرویت؛ همچو سنگی صابر و مسکوت
همنشین و و هم کلام صحبتت بودم
کاش من هنگام بیماری
سرخی بنشته بر گونه یا که گرمای تبت بودم
کاش می شد کاش می شد
در شبا هنگام تنهایی
شانه ای محکم برای گریه ات بودم
کاش می شد وقت خوابیدن
بالش زیر سرت بودم
کاش می شد......تا همیشه
تا همیشه در برت بودم .