شامگاه است، آسمان تاریک
خسته، گوشه ای افتاده ام
صدای باران، دلم را شکست
هیاهوی باد، مرا شورانده است
از غزل دل بریده ام، قطعه قطعه
دوبیتی هایم، چهار پاره شده
مثنوی، معنوی، هیچ
دلم تنگ است ، بغض کرده ام
خدایا ، چه کنم
صدایی شنیدم، ای عابد، ببین
چشمانت بینا است، راهی بیاب
از شدت سیاهی به سپید روی آوردم
سپید، نو، نیما، شعری خاکستری
دلم را باز کرد اما
غافل از آنکه قفل دل، کلیدی ندارد
خسته، گوشه ای افتاده ام
صدای باران، دلم را شکست
هیاهوی باد، مرا شورانده است
از غزل دل بریده ام، قطعه قطعه
دوبیتی هایم، چهار پاره شده
مثنوی، معنوی، هیچ
دلم تنگ است ، بغض کرده ام
خدایا ، چه کنم
صدایی شنیدم، ای عابد، ببین
چشمانت بینا است، راهی بیاب
از شدت سیاهی به سپید روی آوردم
سپید، نو، نیما، شعری خاکستری
دلم را باز کرد اما
غافل از آنکه قفل دل، کلیدی ندارد