پرستوی مهاجر


پرستوی مهاجر

از زمان و از زمین می ترسد این دیوانه دل از نگاه آخرین می ترسد این دیوانه دل با پرستوی مهاجر مینشینم در افق از کمان بغض و کین می ترسد این دیوانه دل من که از پیوند ابر و باد و باران زاده ام بیشاعر:نسیمه سحری

از زمان و از زمین می ترسد این دیوانه دل
از نگاه آخرین می ترسد این دیوانه دل

با پرستوی مهاجر مینشینم در افق
از کمان بغض و کین می ترسد این دیوانه دل

من که از پیوند ابر و باد و باران زاده ام
بی تو از ابر غمین می ترسد این دیوانه دل

لحن آغوش تو را از آینه پرسیده ام
از سکوت پر طنین می ترسد این دیوانه دل

فصل آخر عصر آخر کوچه دلواپسی
مثل تردید از یقین می ترسد این دیوانه دل

نسیم_سحـــــری

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


عکس | قابی دیدنی از بازیگر زن پُرحاشیه در حرم امام رضا(ع)