حال دلم
هیچگاه هیچ کس از حال دلم آگاه نشد شب پره پر زد و از وسوسه آزاد نشد مرغ شب تا به سحر ناله غمگین میکرد زیرا که جهان خوابیده و بیدار نشد از باده و پیمانه بس دیدیم و شنیدیم یارم زده یک دو سه ساغر و...
هیچگاه هیچ کس از حال دلم آگاه نشد
شب پره پر زد و از وسوسه آزاد نشد
مرغ شب تا به سحر ناله غمگین میکرد
زیرا که جهان خوابیده و بیدار نشد
از باده و پیمانه بس دیدیم و شنیدیم
یارم زده یک دو سه ساغر و هوشیار نشد
روزگاران خزان است و برف و سرما
حتی در بهار این دل وامانده ما یار نشد
• دوشنبه, 24 بهمن 1401
شب پره پر زد و از وسوسه آزاد نشد
مرغ شب تا به سحر ناله غمگین میکرد
زیرا که جهان خوابیده و بیدار نشد
از باده و پیمانه بس دیدیم و شنیدیم
یارم زده یک دو سه ساغر و هوشیار نشد
روزگاران خزان است و برف و سرما
حتی در بهار این دل وامانده ما یار نشد
• دوشنبه, 24 بهمن 1401