به تن
هر شب از روز دگر , هر روز آید تب به تن ای وای ازروزچو شب هردرد آید شب به تن چون شب فزاید درد من در روز فغانم از چه روست جانم رسیده چون به لب زد بوسه مرگم لب به تن بیداد و داد از عاشقی , راه گریزی را...
هر شب از روز دگر , هر روز آید تب به تن
ای وای ازروزچو شب هردرد آید شب به تن
چون شب فزاید درد من در روز فغانم از چه روست
جانم رسیده چون به لب زد بوسه مرگم لب به تن
بیداد و داد از عاشقی , راه گریزی را که نیست
شلاق صد استاد را , نقش است در مکتب به تن
درس محبت را چه خوش بر دیگران جاری کنم
شاگرد کودن خواب را بر تن کشد چون لب به تن
گشته دو رنگی آشکار, آیین مردی شد نهان
تنها شدش روزم چو شب ,یادش چو آید شب به تن
یکرنگ باشد بخت من با روزهای تار من
ای کاش رحم آید به من ,هردم نوا یارب به تن
هرگز ندانستم که چیست آوای آهنگ از درون
افشان چه میخواهی مگر جانت رسیده لب به تن
ای وای ازروزچو شب هردرد آید شب به تن
چون شب فزاید درد من در روز فغانم از چه روست
جانم رسیده چون به لب زد بوسه مرگم لب به تن
بیداد و داد از عاشقی , راه گریزی را که نیست
شلاق صد استاد را , نقش است در مکتب به تن
درس محبت را چه خوش بر دیگران جاری کنم
شاگرد کودن خواب را بر تن کشد چون لب به تن
گشته دو رنگی آشکار, آیین مردی شد نهان
تنها شدش روزم چو شب ,یادش چو آید شب به تن
یکرنگ باشد بخت من با روزهای تار من
ای کاش رحم آید به من ,هردم نوا یارب به تن
هرگز ندانستم که چیست آوای آهنگ از درون
افشان چه میخواهی مگر جانت رسیده لب به تن