آینده


آینده

آینده ای مبهم تر از مه...در بیابان باران نمی بارد و دود آلود...میدان پشمینه پوشی کنج دیواری نشسته چشمان او کج گشته آنسوی خیابان در رفت و آمد های کوچه محو گشته آن عابر ترسیده از مردان...

آینده ای مبهم تر از مه ...در بیابان
باران نمی بارد و دود آلود ...میدان
پشمینه پوشی کنج دیواری نشسته
چشمان او کج گشته آنسوی خیابان
در رفت و آمد های کوچه محو گشته
آن عابر ترسیده از مردان عریان
ساکت ولی لبریز از غوغای ذهن است
وجدان...همین تنها نشانه از تو ...انسان
سرد است و خاموشی فراگیر است ...آری
رقصیده سرما پیش پای این زمستان




فیلم عروسی زن دو شوهره همه را ناراحت کرد ! / کجا داریم می ریم !؟