گل زنبق


گل زنبق

کاش چون گل زنبق بودم در پس پرده پشت پنجره ی رو به جنوب در انتظار عاشق گمشده خشک می شدم در آغوش خورشید سُر می خوردم از دست کودکی در مسیر باد شهریور در پی سرباز زخمی پشت خاکریز زن رسوا شده بهشاعر:منوچهر عزیزی

کاش چون گل زنبق بودم
در پس پرده
پشت پنجره ی رو به جنوب
در انتظار عاشق گمشده
خشک می شدم
در آغوش خورشید
سُر می خوردم از دست کودکی
در مسیر باد شهریور

در پی
سرباز زخمی پشت خاکریز
زن رسوا شده به دنبال نان
کودک سوخته در تنور زندگی

این خیال من است
در منزلگه درد و ویرانی
در روزگار بی عاشقی
و از فروغ
" دانی از زندگی چه می خواهم؟"




پیراهن اسفند