رشته کوه غرور


رشته کوه غرور

میتوان از مهربانیت هزار قصه نوشت میتوان از همزبانیت هزار نغمه سرود در همه خاطره ها یاد آشنای تو است در همه آینه ها عکس آشنای تو بود جز صبر تو دراین غزل عاشقانه نبود هر خنده ات دوا زیر این چرخ...

میتوان از مهربانیت هزار قصه نوشت
میتوان از همزبانیت هزار نغمه سرود

در همه خاطره ها یاد آشنای تو است
در همه آینه ها عکس آشنای تو بود

جز صبر تو دراین غزل عاشقانه نبود
هر خنده ات دوا زیر این چرخ کبود

ای که جمله جهان خیره چشم توشد
الهی کور شود هزار بار چشم حسود

زمستان برای من اما ،بهار سه م تو بود
نفرین برای من اما سهم تو همه درود

اگر دو صد همچو منی فنا شود درتو
گرم کنی نظری مردن شود همه سود

دلم شده آب و چشم تو آفتاب تموز
کدام دلی مانده که چشمت آنرا نربود

فتح قله تو سخت است ای رشته کوه غرور
مگر عنایتی کنی پس از این فراز و فرود
محمد بهرامی

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


«اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»، بهترین دعا و ظهور بزرگ‌ترین جایزه لیله الرغائب...